یک مشت هایکوی آبانی
پاییز محکمتر می دمد،
شوخی ندارد؛
آبان آمد
آخرین برگ زردش افتاد
درخت باغچه ی مادربزرگ؛
آبان شد ...
با ابرهای بیشتر
از راه رسید آبان؛
باران در راه است
زمانی برای
تانگوی باد و درخت؛
آبان ماه
روزها ابر و باد و خورشید،
شب ها باران؛
شب های آبان
شوخی ندارد؛
آبان آمد
آخرین برگ زردش افتاد
درخت باغچه ی مادربزرگ؛
آبان شد ...
با ابرهای بیشتر
از راه رسید آبان؛
باران در راه است
زمانی برای
تانگوی باد و درخت؛
آبان ماه
روزها ابر و باد و خورشید،
شب ها باران؛
شب های آبان
لباس عروس می پوشد
کوه های البرز،
در آبان ماه
مهدی شادکار
یک آبان ۱۳۹۲ خورشیدی
پاریس
هایکوهای مقاومت
برگ هایش را به غارت بُرد
باد پائیزی؛
ایستاده مُرد درخت
چشم هایم را
یارای مقاومت نیست
در برابر چشم هایت
تاب نمی آورم
زیر شکنجه ی مدام؛
ضربات شلاق گیسوانت
در تاریکی ِهزارتوی گیسوانش
محاصره شده ام؛
خط مقاومت ام شکست
حصر آبادان دلم را
سرانجام شکست؛
آغوش گرم تو
مهدی شادکار
۱۹ اکتبر ۲۰۱۳
کافه پُل بلوار سن ژرمن
پاریس
باد پائیزی؛
ایستاده مُرد درخت
چشم هایم را
یارای مقاومت نیست
در برابر چشم هایت
تاب نمی آورم
زیر شکنجه ی مدام؛
ضربات شلاق گیسوانت
در تاریکی ِهزارتوی گیسوانش
محاصره شده ام؛
خط مقاومت ام شکست
حصر آبادان دلم را
سرانجام شکست؛
آغوش گرم تو
مهدی شادکار
۱۹ اکتبر ۲۰۱۳
کافه پُل بلوار سن ژرمن
پاریس
چند هایکوی پاییزی
رنگ های گرم
برای نقاشی پاییز سرد؛
پارادوکس مدادرنگی ها
هر فصلی، رنگی،
سبز، سپید، آبی؛
پاییز اما
هزار رنگ
در جدال اند اینجا
رادیکال های فصل ها؛
بیچاره اعتدال پاییزی
مهدی شادکار
مهر ۱۳۹۲
کارگاه ادبی نشست صهبا
کافه پل بلوار سن ژرمن پاریس
برای نقاشی پاییز سرد؛
پارادوکس مدادرنگی ها
هر فصلی، رنگی،
سبز، سپید، آبی؛
پاییز اما
هزار رنگ
در جدال اند اینجا
رادیکال های فصل ها؛
بیچاره اعتدال پاییزی
مهدی شادکار
مهر ۱۳۹۲
کارگاه ادبی نشست صهبا
کافه پل بلوار سن ژرمن پاریس
طوبی
نشسته در مهتاب
زیر درخت طوبی،
پریا؛
اما تو زیباتری.
بوی بهشت می دهد
زیبای من،
طوبی؛
تجری در کنارش الانهار
گیسوانت
چون شاخه های طوبی
در بهشت؛
چشمهایت اما
قیامت است.
گیسوانت
چون شاخه های طوبی
در بهشت؛
چشمهایت اما
قیامت است.
مهدی شادکار
سیزده مهر نود و دو
کارگاه شعر صهبا
کافه پل - سن ژرمن
پاریس
موسیقی راک پاییزی
درامز باران
بر روی رودخانه و برگ ها،
بر روی شیروانی ها
موسیقی راک پاییزی
مهدی شادکار
پانزده مهر نود و دو
پاییز پاریس
Rock music of the Fall
The drum of rain
On the river and on the leaves
On the gable roofs
The drum of rain
On the river and on the leaves
On the gable roofs
Mahdi SHADKAR
09.10.2013
Paris
الغیاث
وقت رفتن اینک آمد الغیاث
فرصت ماندن سرآمد الغیاث
جمع صهبا را تو کردی انجمن
سوی ما چون رهبر آمد الغیاث
بهر آن کارگه شعر و طرب
جمله ما را داور آمد الغیاث
آن تفرج های این شهر سپید
آن پاریس گردی سرآمد الغیاث
آن کلیسای کنار سن میشل
چون فواره بی سرآمد الغیاث
دوستانی همچو آب کُمپرس
دوستی کی آخر آمد الغیاث
«سازگار» ام می رود دامن کشان
کی دوباره رفت و آمد الغیاث
الغیاث : زجه و ناله و زاری درش مستتر است.
کُمپرس : مدرن شده ی واژه ی « که مپرس» است که حافظ استفاده کرده است.
سازگار : مقصود، همین محمدرضا سازگار خودمان است.
دوست خوب ما و ستون خیمه ی انجمن صهبای ما، محمدرضا سازگارنژاد به میهن باز می گردد. این جلسه کارگاه شعر با موضوع خداحافظی بود. البته قرار است شعبه ای از صهبا را در تهران بنا نهد و ما کم کم به او بپیوندیم. به امید خدا
مهدی شادکار
نشست ادبی صهبا
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۳نشست ادبی صهبا
کافه پل - بلوار سن ژرمن
پاریس
امان از دست مه رویان آنلاین
شبانگاهان کش و قوس شبانه
تلاش بیهُده کردم روانه
که خواب ناز آید خرده ای چند
به چشمان، چون بسان آشیانه
امان از دست آن مَه روی آنلاین
که خواب ما بکردی چون فسانه
بیامد پی ام ای داد روی جیتاک
که «ای حاجی فلان! هستی تو خانه؟»
غرورم را شکستم پاسخش را
بگفتم «هستم آنلاین جاودانه»
همین هم شد که صحبت ها گل انداخت
و من بی خواب گشتم بی بهانه
«نهادم عقل را ره توشه از می
ز شهر هستی اش کردم روانه»*
سحرگاهان چو آمد صبح صادق
و آن مَه روی آنلاین هم روانه
به خواب دلنشین اندر نشستم
به خوابی همچو بحری بی کرانه
*از حافظ
مهدی شادکار
شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
کارگاه شعر انجمن ادبی صهبا
کافه پُل ، خیابان سن، پاریس
تلاش بیهُده کردم روانه
که خواب ناز آید خرده ای چند
به چشمان، چون بسان آشیانه
امان از دست آن مَه روی آنلاین
که خواب ما بکردی چون فسانه
بیامد پی ام ای داد روی جیتاک
که «ای حاجی فلان! هستی تو خانه؟»
غرورم را شکستم پاسخش را
بگفتم «هستم آنلاین جاودانه»
همین هم شد که صحبت ها گل انداخت
و من بی خواب گشتم بی بهانه
«نهادم عقل را ره توشه از می
ز شهر هستی اش کردم روانه»*
سحرگاهان چو آمد صبح صادق
و آن مَه روی آنلاین هم روانه
به خواب دلنشین اندر نشستم
به خوابی همچو بحری بی کرانه
*از حافظ
شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
کارگاه شعر انجمن ادبی صهبا
کافه پُل ، خیابان سن، پاریس
دو هایکو کتاب
قرآن کریم،
مکتوب؛
برای زندگی.
نویسندگان : محمد بن عبدالله از طرف حق تعالی ، پائولو کوئیلو، امام موسی صدر
مکتوب؛
برای زندگی.
نویسندگان : محمد بن عبدالله از طرف حق تعالی ، پائولو کوئیلو، امام موسی صدر
از عشق و شیاطین دیگر؛
تابستان،
دانشنامه زیبایی شناسی.
نویسندگان : گابریل گارسیا مارکز ، آلبر کامو، فرهنگستان هنر
پی نوشت : چندی پیش دوستان ادیب و هایکو گوی ما در گوگل پلاس به صورت خودجوش فتوهایکوهای «هایکو کتاب» را آغاز کردند و من نیز سعی کردم دو نمونه کمپوزیسیون یا چیدمان معنی دار از عنوان های کتاب هایم بسازم که هایکو باشد.
این ها نخستین «هایکو کتاب» های من هستند.
تگ «هایکو کتاب» در گوگل پلاس را از اینجا دنبال کنید و نمونه های بیشتری از دیگران ببینید.
By
Labels
زنده باد بهار
چه زیباتر شده اند
دختران ؛
زنده باد بهار
How look prettier
The grils;
Long live the spring
Quelles sont jolies
Les filles;
Vive le printemps
Mahdi SHADKAR
Spring 2013
Paris
مهدی شادکار
اردیبهشت ۹۲
پاریس
یک مشت هایکوی نوروزی
نقل و نبات می ریزد اسفند
در قدمگاه بهار ؛
برف ناگاه شب عید
*
پر حرفی می کند اسفند؛
انگار نه انگار
بهار پشت در است
*
چشمها بسته و آغوش گشاده
برای تابش گرمتر خورشید؛
نخستین بامداد بهار
*
پنج دری ها را باز کرد مادربزرگ
و باد نوروزی وزیدن گرفت؛
پایان خانه تکانی
*
« چشمش به راه
تا که خبر می دهد ز دوست » ؛
نوروز در آسایشگاه سالمندان
*
شکوفه های درختان
و چمنزار سبز ؛
هفت سین کوهستان
*
هفت هزار هایکو
نهفته
در هفت سین ِ من
*
اسکناس های عیدی پارسال
لای قرآن؛
آخرین یادگار مادربزرگ
*
عکس های درگذشتگان
برای نوادگان ؛
هفت سین امسال مادربزرگ
*
برف را آب می کند
و چشمه را جاری؛
باد نوروزی
*
شاخه های باران خورده
شکوفه های نو ؛
بوی بهار
*
گریه ی دخترک
خنده ی دخترک ؛
چشمان اش بهاری شده اند
*
بوی گل
عطسه های مطلوب ...
آلرژی بهاری
*
نگاهت باران است
گیسوانت باد ...
بهار آمده است
مهدی شادکار
۳ فروردین ۱۳۹۲
کارگاه شعر انجمن ادبی صهبا
کافه کلمبوس - لوکزامبورگ
پاریس
اشتراک در:
نظرات (Atom)







