زمستان سپید زیبا


باد و بوران ناگهانی؛
و پرنده ی کنار آب،
سفید می شود.

یوسا بوُسون (1716-1783)

نمی دانم شاعران ایرانی در طول هزار سال، چه پدرکشتگی با زمستان داشته اند که از «نخوت باد دی» حافظ و «رفت آن عجوز پردغل رفت آن زمستان و وحل» مولانا و «بر زمستان صبر باید طالب نوروز را» ی سعدی، تا «زمستان است، سرها در گریبان است» اخوان ثالث و «سه ماه دست زمستان دراز بود، اینك» فریدون مشیری، و دیگران، در مذمت زمستان و زشتی و سیاهی آن سخن گفته اند!

شاید بدان سبب باشد که در نزد شاعران ایرانی، معنا و مفهوم برتر از شکل و فرم است. سپیدی زیبای برف را نمی بینند و تنها سرمای آن برف را با ناامیدی و شکست و بدبختی و بیچارگی و دربند ظالم بودن و مورد عتاب معشوق قرار گرفتن و شکست عشقی و خودکشی و این چیزا مقایسه می کنند!!!

اما هایکوسرایان و نگارگران ژاپنی، نگاه زیباشناسانه ای به زمستان داشته اند و درباب زیبایی های سپید زمستان هایکوها گفته اند.

البته این شعر مولانا هم برایم جالب بود، که فصل ها را برای همطراز در نظر گرفته بود که در هر فصلی، دعایی دارد :

ایاک نعبد است زمستان دعای باغ
در نوبهار گوید ایاک نستعین
ایاک نعبد آنک به دریوزه آمدم
بگشا در طرب مگذارم دگر حزین
ایاک نستعین که ز پری میوه‌ها
اشکسته می‌شوم نگهم دار ای معین

مهدی شادکار
نخستین روز زمستان سال هزار و سیصد و نود و سه خورشیدی
عظیمیه کرج

0 نظرات:

ارسال یک نظر