شب تاب ایسا Firefly of Issa
ôbotaru yurari-yurari to tôri keri
Issa , 1819
A giant firefly:
That way, this way, that way, this -
And it passes by.
In my first version of this haiku I translated yurari-yurari as "swaying this way and that." I have since discovered that in Issa's time the word could signify a type of movement that is nimble and lighthearted; Kogo dai jiten (Shogakukan 1983) 1697.
شبتابی عظیم؛
لرزانْ لرزانْ
می گذرد.
ایسّا (۱۷۶۳ - ۱۸۲۷)
گمان نکنم که لرزانْلرزان ترجمهی درستی برای «یوراری یوراریتو» ژاپنی باشد. در چینی و ژاپنی مانند فارسی برخی صفات و قید به شکل مکرر به کار برده میشود مانند سوسو، اندکاندک، نرمنرم، و مانند اینها. یوراری-یوراری تو ، بیشتر، احساس را به خود متوجه میکند تا خِرد را، و از این رو به اصطلاحات مفهومی ِ انتزاعی، برگرداندنی نیست. یوراری-یوراری تو، حرکت بریده بریده ای را وصف می کند، اما خیلی بیش از اینهاست؛ این کلمه احساس های آزادی، دل آسودهگی، وقار، به شتاب در نیامدن و شتاب نداشتن ِ از هر چیز بیرونی را القا می کند. چون این احساس ما با فعل کردار ِ tori keri (=می گذرد) ترکیب شود، آنگاه شبتاب بسیار بزرگ، یادآور انسانی است که آزادی، بی باکی، و وقار فردی را با یک حالت گوشه گیری و فراغت از جهان زندگی میکند. شب تابی است که در هوا می رود و به زمین و پستی آن دل نبسته است.
— هایکو شعر ژاپنی از آغاز تا امروز گردآوری، برگردان و شرح : احمد شاملو، ع پاشایی نشر چشمه ، صفحه ۷۵ ، ۷۶
زمستان سپید زیبا
باد و بوران ناگهانی؛
و پرنده ی کنار آب،
سفید می شود.
یوسا بوُسون (1716-1783)
نمی دانم شاعران ایرانی در طول هزار سال، چه پدرکشتگی با زمستان داشته اند که از «نخوت باد دی» حافظ و «رفت آن عجوز پردغل رفت آن زمستان و وحل» مولانا و «بر زمستان صبر باید طالب نوروز را» ی سعدی، تا «زمستان است، سرها در گریبان است» اخوان ثالث و «سه ماه دست زمستان دراز بود، اینك» فریدون مشیری، و دیگران، در مذمت زمستان و زشتی و سیاهی آن سخن گفته اند!
شاید بدان سبب باشد که در نزد شاعران ایرانی، معنا و مفهوم برتر از شکل و فرم است. سپیدی زیبای برف را نمی بینند و تنها سرمای آن برف را با ناامیدی و شکست و بدبختی و بیچارگی و دربند ظالم بودن و مورد عتاب معشوق قرار گرفتن و شکست عشقی و خودکشی و این چیزا مقایسه می کنند!!!
اما هایکوسرایان و نگارگران ژاپنی، نگاه زیباشناسانه ای به زمستان داشته اند و درباب زیبایی های سپید زمستان هایکوها گفته اند.
البته این شعر مولانا هم برایم جالب بود، که فصل ها را برای همطراز در نظر گرفته بود که در هر فصلی، دعایی دارد :
ایاک نعبد است زمستان دعای باغ
در نوبهار گوید ایاک نستعین
ایاک نعبد آنک به دریوزه آمدم
بگشا در طرب مگذارم دگر حزین
ایاک نستعین که ز پری میوهها
اشکسته میشوم نگهم دار ای معین
مهدی شادکار
نخستین روز زمستان سال هزار و سیصد و نود و سه خورشیدی
عظیمیه کرج
هایکوهای بامدادی
سیاه ، لاجوردی
آبی ِ کمرنگ؛
بامداد می آید
ژاله می چکد
از شکوفه ی نو؛
سحرگاهان بهار
نور ِ کمرنگِ خورشید؛
پایان شب.
مهدی شادکار
بامداد پنج نوروز نودوسه
عظیمیه کرج
اشتراک در:
پستها (Atom)