الغیاث



وقت رفتن اینک آمد الغیاث
فرصت ماندن سرآمد الغیاث
جمع صهبا را تو کردی انجمن
سوی ما چون رهبر آمد الغیاث
بهر آن کارگه شعر و طرب
جمله ما را داور آمد الغیاث
آن تفرج های این شهر سپید
آن پاریس گردی سرآمد الغیاث
آن کلیسای کنار سن میشل
چون فواره بی سرآمد الغیاث
دوستانی همچو آب کُمپرس
دوستی کی آخر آمد الغیاث
«سازگار» ام می رود دامن کشان
کی دوباره رفت و آمد الغیاث

الغیاث : زجه و ناله و زاری درش مستتر است.
کُمپرس : مدرن شده ی واژه ی « که مپرس» است که حافظ استفاده کرده است.
سازگار : مقصود، همین محمدرضا سازگار خودمان است.

دوست خوب ما و ستون خیمه ی انجمن صهبای ما، محمدرضا سازگارنژاد به میهن باز می گردد. این جلسه کارگاه شعر با موضوع خداحافظی بود. البته قرار است شعبه ای از صهبا را در تهران بنا نهد و ما کم کم به او بپیوندیم. به امید خدا

مهدی شادکار
نشست ادبی صهبا
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۳
کافه پل - بلوار سن ژرمن
پاریس





0 نظرات:

ارسال یک نظر