0 com

الغیاث



وقت رفتن اینک آمد الغیاث
فرصت ماندن سرآمد الغیاث
جمع صهبا را تو کردی انجمن
سوی ما چون رهبر آمد الغیاث
بهر آن کارگه شعر و طرب
جمله ما را داور آمد الغیاث
آن تفرج های این شهر سپید
آن پاریس گردی سرآمد الغیاث
آن کلیسای کنار سن میشل
چون فواره بی سرآمد الغیاث
دوستانی همچو آب کُمپرس
دوستی کی آخر آمد الغیاث
«سازگار» ام می رود دامن کشان
کی دوباره رفت و آمد الغیاث

الغیاث : زجه و ناله و زاری درش مستتر است.
کُمپرس : مدرن شده ی واژه ی « که مپرس» است که حافظ استفاده کرده است.
سازگار : مقصود، همین محمدرضا سازگار خودمان است.

دوست خوب ما و ستون خیمه ی انجمن صهبای ما، محمدرضا سازگارنژاد به میهن باز می گردد. این جلسه کارگاه شعر با موضوع خداحافظی بود. البته قرار است شعبه ای از صهبا را در تهران بنا نهد و ما کم کم به او بپیوندیم. به امید خدا

مهدی شادکار
نشست ادبی صهبا
۱۴ سپتامبر ۲۰۱۳
کافه پل - بلوار سن ژرمن
پاریس





Read more »
0 com

امان از دست مه رویان آنلاین

شبانگاهان کش و قوس شبانه
تلاش بیهُده کردم روانه
که خواب ناز آید خرده ای چند
به چشمان، چون بسان آشیانه
امان از دست آن مَه روی آنلاین
که خواب ما بکردی چون فسانه
بیامد پی ام ای داد روی جیتاک
که «ای حاجی فلان! هستی تو خانه؟»
غرورم را شکستم پاسخش را
بگفتم «هستم آنلاین جاودانه»
همین هم شد که صحبت ها گل انداخت
و من بی خواب گشتم بی بهانه
«نهادم عقل را ره توشه از می
ز شهر هستی اش کردم روانه»*
سحرگاهان چو آمد صبح صادق
و آن مَه روی آنلاین هم روانه
به خواب دلنشین اندر نشستم
به خوابی همچو بحری بی کرانه

*از حافظ

مهدی شادکار
شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۲
کارگاه شعر انجمن ادبی صهبا
کافه پُل ، خیابان سن، پاریس
Read more »