۱
پرده را کنار می زند و از گوشه ی پنجره به خیابان نگاهی می اندازد. برف ریزی می بارد.
- انگار نه انگار شب عیده ! ولی خوب برفش جوندار نیست. تا غروب بند میاد. ننه سرما داره دامنش رو می تکونه که بره ...
- حالا چون برف میاد نمی خوای با ما بیای شمال؟...
نقل و نبات می ریزد اسفنددر قدمگاه بهار؛برف ناگاه شب عید.
پر حرفی می کند اسفند؛
انگار نه انگار
بهار پشت در است.
دیشب و امروز در شهرهای شمالی ایران برف آمد. امروز هم در کرج، تبریز، رشت و خیلی از شهرهای ایران برف مشغول...
دارم از چشم سیاهش
گله چندان
که مپرس
تو مو می بینی
و من
چشمهایش
با همکاری حافظ و وحشی بافقی
حافظ می گوید :
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
وحشی بافقی هم می گوید:
تو مو بینی و مجنون...