یک مشت هایکوی نوروزی
نقل و نبات می ریزد اسفند
در قدمگاه بهار ؛
برف ناگاه شب عید
*
پر حرفی می کند اسفند؛
انگار نه انگار
بهار پشت در است
*
چشمها بسته و آغوش گشاده
برای تابش گرمتر خورشید؛
نخستین بامداد بهار
*
پنج دری ها را باز کرد...